نگاهي بر تاريخچه خوشنويسي در افغانستان
ص،وفا  ص،وفا


1) پژوهش برمبنای اسناد و مدارک تاريخی : خط و نگارش در تاريخ مدنيت و فرهنگ افغانستان از مباحث نهايت با اهميت ومهم است، که توارد بدان مستلزم کاوش وبررسی همه جانبه و گسترده علمی وتاريخی ميباشد. بادريغ در اين عرصه کاوش اندک صورت گرفته و محققان ما کمتر مجال پرداختن به آنرا يافته اند؛ باآنهم برخی دانشمندان فريخته و گرامی ما چون: ميرمحمد علی هروی که درعصر سلطان حسين بايقرا ميزيست با تحرير کتاب " گنجينه خطوط افغانستان" نخستين کاوش را انجام داد،وقواعد در خط نستعليق را مقرر کرد. قابل يادهانی است که اين اثر ارزشمند در سال 1346 خورشيدی برابر با1987 عيسائی مجدا ً در مطبعه کابل اقبال چاپ يافت. پرو فيسور (پوهاند ) عبدالحی حبيبی مورخ و نويسنده ای برجسته افغان با نوشتن کتاب "تاريخ خط و نوشته های کهن افغانستان" در سال 1350( خ) برابر با 1971(ع) گام اساسی و ارزشمندی را دررا ستای خط شناسی و پيشينه تاريخی آن گذاشت و بسا زوايای تاريک کتيبه های قبل التاريخ را، چگونگی پيدايش خط های تاريخی و ريشه های باستانی آن و صورت رواج آنها در افغانستان قديم را به تفصيل مورد بحث قرار داد. در اين کتاب آثار مکشوفه و سنگ نبشته های قديم در افغانستان و کشورهای همجوار بر شمرده شده، ولی توجه بيشتر به کنجکاوی های معطوف گرديده است که خاک کنونی افغانستان ( سرزمين آريانه- خراسان ) را در بر ميگيرد. اين جستجو از ادوار زنده گانی اسلاف پيشين ما آغاز يافته و با پيدايش ورواج خط در اوايل دوره اسلامی پايان ميابد. همچنان مساله تحول و انشعاب خطوط دوره اسلامی وتحليل ارزشهای هنری خط موضوع جداگانه ای است که در مبحث ديگری توسط پروفيسور عبدالحی حبيبی دانشمند سترگ مورد پژوهش و تحقيق قرار داده شده است، اين قسمت تاريخچه خط و کتابت را از عصر قبل التاريخ تا اواخر قرن گذشته عيسائی بيان و توضيح ميدارد. مو رخ شهير مير غلام محمد غبار در کتاب "افغانستان در مسير تاريخ" که در بر گيرنده جامع ترين تحليل ها و تعليل ها در بسا شئون حيات اجتماعی، اقتصادی،سياسی وفرهنگی افغانستان بوده و منجمله پيرامون مسايل ادب،فرهنگ و هنر در ادوار گوناگون پرداخته، آگاهی ها و دانستنی های جالب ودر خور اهميتی را به ارمغان مانده است. چهارمين کتاب "هنر خط در دو قرن اخير افغانستان" نام دارد. اين اثر وزين طبع 1343( خ) برابر با 1964(ع) مطبعه کابل و تاليف استاد عاليقدر عزيزالدين وکيلی فوفلزائی است که خودازجمله پيشکسوتان معاصر هنر خطاطی به شمار می آيند. در اين کتاب تذکره بسا خطاطان افغانستان تحرير يافته و همچنان نمونه های فراوان انواع خط خود و ديگران را در آن گنجانيده اند. از لابلای آن مهارت موءلف در اکثر خطوط قديم و جديد آشکار شده است،در همينجاست که وی قدرت خامه پردازی خود را نيز مسلم گردانيده است. استاد فوفلزائی دراين عرصه بسا آثار ديگرمانند؛ " خزينته الاشراف" ،"اصول خطاطی" وامثلهم را به يادگار مانده اند.
اثرديگر "تعليقات بر ديباچه دوست محمد کتابدار" از استاد فکری سلجوقی هروی است، در اين کتاب مفيد نيز ذکری از برخی خطاطان متاءخر با نمونه های آثار شان آمده است. اين اثر از سال 1346 (خ) تا 1348 (خ) در مجله آريانا طبع کابل نشر گرديد ودر سال 1349 (خ) برابر با 1970 (ع) به شکل کتاب جداگانه ای بچاپ رسيد. باخوانش و کاربرد چنين آثار ارزشمند و نبشته های متين ميتوان به نگارش و پژوهش قرين به حقيقت تاريخچه و منشاء ظهور خوش نويسی در افغانستان عزيز پرداخت و برای آنهائی که خواهان تدقيق بيشتر در اين عرصه اند، راهگشائی و مدد رسانيد؛ در اواخر قرن 14 (ع) امير تيمور درآسيای ميانه امپراتوری وسِيعی را تشکيل داد. که در آنزمان تمام ممالک ماوراءالنهر{ مراد از فرارود است که بعد از استيلای عرب به اين نام ياد شد} شامل جمهوری های کنونی ( ازبکستان، ترکمنستان، تاجکستان، قزاقستان، قرغزستان ) ، افغانستان و ايران را در بر ميگرفت. چون مردمان اين امپراتوری مواريث هنری دوره غزنوی ها، غوری ها، خوارزم شاهی ها و سلجوقی ها را با آثار هنر اسلامی از غرب و هنر چينی و هندی و مغولی را از شرق باخود داشتند؛ بنا ًهنگامی که شاهرخ پسر امير تيمور در آغاز قرن 15 (ع) در هرات به مرکز امپراتوری خود نشست، وی چنين مواريث را در سمرقند و هرات پرورانيد، بعدها هرات به مرکز رنسانس هنری آسيای ميانه مبدل گرديد و مخصوصا ً هنر کتاب نويسی و زيبا نويسی به معراج خود رسيد، که ابنيه عظيمی ازکتيبه های منحصر به فرد آنزمان تا کنون از مفاخر ملی افغانستان بشمار ميرود. هرات تا اواخر عصر سلطان هنر پرور حسين باايقرا که مصادف به اواخر قرن 15 (ع) است در رشد و تکامل کتاب نويسی و هنر خطاطی گامهای برداشت، در همين دوره است که هنر خوش نويسی، نقاشی، کتاب سازی و ميناتورکاری از اين پرورشگاه رنسانس هنری به بخارا، اصفهان، تبريز و هندوستان انتقال يافت. هنر خوشنويسی و خطاطی در مدنيت اسلامی هم مراحل تکامل خود را پيمود و بجای هنر نقاشی مکتب کندهارا و مانی، نوشانی و ساسانی در ابنيه دينی به طور تزهينی به کار رفت، هرچند شاهان در کاخهای مجلل شان گاهی ديوارهای نگارين و مصور هم داشتند؛ که بقايای قصرهای لشکری بازار بست به وسيله باستان شناسان و محققان شناسائی شده است. استاد عبدالحی حبيبی به روايت از تاريخ بيهقی در اثر ياد شده شان مينويسند: " بيهقی مورخ دربار غزنه از يک خانه ای مصور نگارينی که شهزاده مسعود در باغ عدنای هرات ساخته بود خبر ميدهد، ولی اين عمل شهزاده مورد بازپرس و رنجش پدرش سلطان محمود واقع شد" از اين داستان ميدانيم که گويا بر بناهای دولتی تصاوير رنگين را با احتياط به کار ميبردند، اما معابد، مساجد، زيارتگاهها و مقبره ها از آن خالی بودند، در چنين موقعيت است که بجای تصاوير، انواع خط تزهينی و گل کاری ها و نقوش غير جاندار در چنين موارد بکار ميرفت. که در پهلوی ساير زمينه ها و استعداد هنری، همين عامل دينی هم محرک پرورش وايجاد ورواج انواع خط های تزهينی گرديد ، و هزاران نسخه خطی مزين و منقش و مطلا از قرآن نوشتند و يا بر بناهای خود انواع خطوط تزهينی و نقاشی های گوناگون را به يادگار ماندند. پروفيسور حبيبی در رابطه به رونق گيری خوشنويسی در عصر تيموريان چنين نگاشته است: " توجه به هنر خطاطی در عصر تيموريان بدرجه ای بود که شهزادگان اين خاندان مانند بايسنغر و ابراهيم و بد يع الزمان نيز خطاطان ماهر بودند اند" چنين عطف به هنر خوشنويسی باعث گرديد، تا استعداد خلاق مردم هرات و تمام ملل خراسان به آفرينشهای هنری معطوف شود و هزارن نفر هنرمند، خطاط ، نقاش، مجسمه ساز، معمار، کاشی کارورنگ ساز تحت پرورش استادان اين فنون قرار گيرد و به تخليق آثار گرانبهای فرهنگی مبادرت ورزند. رنسانس هنری هرات شهکار ها و آثار جاويدانی را در رشته های گوناگون هنرآفريد، که پرداختن بدان مستلزم کاوش ويژه ای ميباشد. مبرهن است که مطالعه و تدقيق در شعب تاريخ مدنيت افغانستان، ميخواهد تا اثر پذيری های آن از مبادی وفرآوردهای ديگران نيز مورد توجه قرار گيرد، چه امتزاج فرهنگی در آسيای ميانه باعث به وجود آوردن فرهنگهای خاص افغانستانی گرديده ودر عين حال همين فرهنگ ها صبغه بخصوص خود را حتی الامکان حفظ کرده است، که باا لنوبه در تاريخ فرهنگ آسيای ميانه اهميت خاصی دارد و جز مهم تاريخ فرهنگ بشری است.
2) عروج ونزول يا فراد وفرود خوشنويسی در ازمنه های مختلف تاريخ کشور: همانطوری که تاريخ تمدن وفرهنگ در اين سرزمين باستانی مملو از فراز و نشيب و عروج ونزول است، به موازات آن هنرها منجمله هنر خوشنويسی ، نقاشی و نگارش نيز از تاثيرات تهاجمات، استيلا گری ها، انحطاط و هجوم فرهنگی در امان نمانده، بلکه در هر دوره ای از تاريخ اين سرزمين همپا وهمسنگ با ساير پديده های اجتماعی و فرهنگی - کانون ها و تمدن های نوخاسته دستخوش انواع عصبيت ها گرديده و تنها از ظهور اسلام تا استيلای چنگيز خان مغولی است که قسمت اعظم فرآوردهای هنری ما به يغما برده شد و حادثات سئو تاريخی چون؛ تخريبات علاوءالدين جهانسوز، آتش افروزی های چنگيز خان و ضربات ساير مهاجمين اين سرزمين را تکان داد . مرحله ديگر از اوايل قرن شانزدهم تا نصف اول قرن هژدهم حدود دوصدوچند سا ل را در بر ميگيرد که افغانستان دستخوش تجزيه و تقسيم گرديد، در اين دوره آزادی ملی کشور محدود شد،مکتب فرهنگی و ادبی هرات وجود نداشت وساير مراکز فرهنگی متلاشی و شهرها روبه انحطاط گذاشت، دراين دوره هنر به قهقرا گرائيد، مدارس مسدود گرديد و چون مشوقی وجود نداشت، هر گاه هنرمندی و يا استادی ظهور ميکرد، بيشتر به هندوستان که در آنزمان مجلل بود جذب ميگرديد. در چنين وضع بود که ديگر کاشفی،جامی، عليشير نوائی، و بهزادی در افغانستان ظهور نکرد. اين دوره نه تنها مرحله تعطيل سير تکاملی تمدن افغانستان بود، بلکه دوره تنزل و انحطاط مادی و فرهنگی کشور بشمار ميرود. پس از تجزيه و تقسيم افغانستان در قرن شانزدهم بد ست دولتهای ماورءالنهر (فرارود)، صفوی ايران و بابری هندوستان، مرحله مبارزات سياسی مردم افغانستان عليه نفوذ بيگانگان و تاسيس حکومات مستقل ملی تا سرحد اشغال کشور ايران بميان می آيد، اما عمراين انقلاب سياسی ( از قيام ميرويس خان هوتکی در 1709 تا استيلای نادر افشاردر 1731 ) به مقياس عمر تاريخی يک ملت بسيار کوتاه و حدود 30 سال را در بر گرفت، در اين مرحله گذرا کدام تحول مهمی در عرصه تمدن و فرهنگ بميان نيامد، اما؛ اين دوره مقدمه و ظهور يک تحول بزرگتر سياسی در افغانستان بود ، که عبارت از احياء و تشکيل مجدد افغانستان در قرن هژدهم بود. تحولات اين دوره تا حدودی تنزل و انحطاط فرهنگی دوره های پيشين را تحت شعاع قرار داد. اين تحول با ايجاد دولت ابدالی بميان آمد، که استقرارو تشکيل مجدد افغانستان را به ارمغان آورد. اين دوره از قرن هژدهم تا اوايل قرن بيستم را در بر ميگرفت. احمد شاه ابدالی بنيان گذاراين دولت در ايجاد اردوی ملی،انتظام ملی و استحکام دولت پرداخت. در زمان تيمور شاه ابدالی حکومت از کندهار به کابل انتقال يافت ، هنگام سلطنت احمد شاه و تيمورشاه که 45 سال را در بر گرفت يک دوره امنيت نسبی داخلی کشور بود، فرهنگ اين دوره بجز احيــــای نابسامانی های دوره انحطاط کدام ارمغان در خشانتر نداشت، در حا ليکه در خارجه حوادث عظيم سياسی و اجتماعی مانند ؛ انقلاب کبير فرانسه و ظهور ناپليون د نيای قديم اروپا را تکان داده و بر اعظم اروپا را به لرزه در آورده بود، همچنان تحولاتی در نيم قاره هند باعث اداره امور هندوستان بدست انگليسها گرديده بود، و تحرکاتی را بميان آورده بود، معهذا در افغانستان همان فرهنگ و هنر قديم قرون وسطائی فقط از نابودی نجات يافت . در دوره ديگر که سياست تعرضی انگلستان از اواخر قرن هژدهم تا اواسط قرن بيستم دربرابر افغانستان ادامه يافت و همچنان سياست توسعه طلبی روس تزاری موانع جدی را در راه رشد و احيای فرهنگی بميان آورد . در اين دوره است که مردم افغانستان در مقايسه دولت زاری روس با دولت لاردهای انگليس ميگفتند: " سگ زرد برادر شغال است" .
امير شيرعليخان يکی از شاهان دوره اول محمد زائی هاست که در حفظ توازن و تعادل د يپلوماتيک ميان انگليسها و روسها در روابط خارجی و داخلی خود سعی زياد بخرچ داد . معاهدات و پروتو کول های فراوان با هر دو طرف عقد کرد، اما در ميان دو ابر قدرت آنزمان که هر يک منافع استراتيژيک در اين خطه بلا کشيده داشتند، تاب مقاومت نياورد و از پا افتـــــــــاد. يک دوره رشد نسبی فرهنگی در همين دوره امير شيرعلی خان است که بنام ريفورم قرن نزدهم در کشور مستقل افغانستان ياد ميشود ، نهضتهای سياسی، اجتماعی و فرهنگی اين دوره بيشتر به شکل عکس العمل در برابر تجاوزات استعماری اروپائی ها به وجود آمده بود، يکی از پيشگامان اين نهضت سيد جمال الدين افغان ( 1896- 1838 ) است که پس از مرگ امير دوست محمد خان به در بار امير شير علی خان باقی ماند. امير شيرعلی خان با درايت توانست ازاين شخصيت بزرگ علمی و فرهنگی استفاده حد اقل نما يـــــــــــد. در پرتو ارشادات سيد، امير شير عليخان در صدد تطبيق پروگرامهای اصلا حی در افغانستان برآمد ودر مدت دهسال در انکشاف امور افتصادی، اجتماعی و فرهنگی مبادرت بعمل آورد، در زمينه فرهنگ امير مطبعه ليتو گرافی را به اهتمام مير زا عبدالعلی خان در بالاحصار کابل تاءسيس نمود و جريده مشهور شمس النهار را در16 صفحه منتشر ساخت، شماره های شمس النهار که بعد ازسال 1290 (خ) به چاپ رسيد بزبان دری و خط نستعليق خوش نويس معروف ميرزا عبدالعلی خان مذکوربه نشرات خود ماه دو و گاهی سه بار ادامه داد، گسترش تخنيک و ايجاد مطابع هر چند کارهای نسخ خطی را محدود ميساخت، اما دراين دوره نسخ خطی فراوان از مناشير و دساتيرگرفته تا فرامين و نبشته ها متعدد در دستگاه حکومت و قوه اجرائيه که برای اولين بار به شيوه معاصر کابينه و هيات وزرا بميان آمده بود ودر راس آن سيد نورمحمد شاه خان فوشنجی بحيث صدراعظم قرار داشت ، وسعت يافت . در ادارات حکومت سرمنشی حضور که نخست دبير الملک ميرزا محمد حسين خان و بعد ها محمد نبی خان واصل کابلی که شاعر ورزيده و خطاط ماهر در شيوه نستعليق بود و همچنان ميرزا عبدالوفا خان يوسف زائی که اين سمت را بعهده داشت و به شيوه نستعليق استاد عصر خود بود ، امور دفتر داری دولتی را پيش می بردند، اين دفتر مرکب از خطاطان، خوشنويسان و قلم بدستان بيشماری بود، اينها در عين حالی که امور يوميه را پيش می بردند، در حقيقت منادی ها و استادان شيوه های مختلف خطاطی و خوشنويسی بوده اند. امير عبدالرحمن خان هر چند در استحکام دولت مرکزی پرداخت، ولی در اين عصر بی اعتنائی های فراوان در رابطه به فرهنگ روا گرديد، چون امير مذکور از تمدن و فرهنگ جديد جهان آگاهی داشت بنا ً ميتوان اين عمل او را تعند و تعمد از فرهنگ دانست. امير حبيب الله خان در هژده سال حکومت داری اش از خود سيماهای گوناگون را تبارز داد، او در مرحله نخست مصمم شد که از خود تقوای مذهبی نشان دهد وزير عنوان دين و مذهب در عرصه های فرهنگی بر شانه های مردم به ويژه قشر زنان کشور بار های سنگين را گذاشت، زنان را از گشت و گذار در زيارتگاهها و مزارت منع کرد و پوشيدن برقع را اجباری ساخت، وی به اين تظاهر اکتـــــــفا نکرد و امر نمود تا سراينده ها ورقاصه ها ی زنانه در محله خرابات شهر کابل اجبـــــــــارا ً از رقص و سرائيدن توبه نمايند .اين تنها نبود بلکه امر کرد تا هند وها دستار زرد به بندند و زنان شان برقع زرد تا از د يگران تفکيک شوند و به همين منوال بسا قيودات د يگر؛ بهر حال امير جوان شکنجه های امير عبدالرحمان خانی از قبيل؛ قين وفانه وتيل داغ وغيره را منع کرد، که جالب تر آن از بين بردن سياه چاههای پدرش در کابل و هرات بود. مهمترين کاری که در اين عصرعملی شد گذاشتن تهداب معارف و فرهنگ جديد در افغانستان بود، در صنوف ابتدائی در زمره ساير مضامين يکی هم حسن خط و مشاقی بود، بدينترتيب هنــــــــرخطا طی و خوش نويسی شامل نصاب تعليمی معارف گرديد. بر علاوه مطابع جديد، توپوگرافی و نقشه کشی نيز بميان آمد ، و زنگوگرافی در همين دوره وارد و به کار انداخته شد. مطابع ليتوگرافی توسعه يافت و هنر خوش نويسی و حکاکی ترقی بيشتر يافت، اين عصر که يکی از ادوار ترقی فرهنگی به مقايسه آنزمان محسوب ميشود، توانست که زمينه های خوب رشد و تکامل هنر خوشنويسی را بميان آورد.
در همين دوره است که استادان برجسته هنر خط نستعليق چون مير عماد حسينی بنيان گذار اين روش و استاد عبدالرحمن هروی ظهور مينمايند . همزمان با انقلاب سياسی در افغانستان و کسب استقلال در سال 1919 تحولات گسترده فرهنگی و اجتماعی نيز بميان آمد، تاسيس مکاتب و مدارس صنايع نفيسه و گسترش عرصه های فرهنگی وکتاب- خانه ها ، پذيرش سبک های عصری در اداره امور و پروگرامهای اصلاحی جزء پاليسی طراز اول آن زمان محسوب ميشد. در اين عصر طلائی است که خوشنويسان بنام مانند؛ سيد محمد عطا کندهاری استاد نستعليق، ميرزا محمد يعقوب خان کابلی استاد نستعليق، ميرزا محمد ناصر کابلی استاد نستعليق، شيخ محمد رضاهروی استاد خطوط ، سيد محمد داود حسينی استاد خطوط گوناگون، سيد محمد ايشان حسينی الافغانی استـــاد خطوط ، عزيز الدين وکيلی فوفلزائی استاد شيوه های گوناگون خط ، ميرزا عبدالغفار خان وفا يوسف- زائی استاد نستعليق وديگران چون؛ اخوند محمد علی هروی وصد های ديگر ظهور رشد وتکا مـــــل مينــــــــــــــما يند. بعد از سقوط دولت امانی دوره اختناق واغتشاش سقوی بميان آمد، که دراين دوره نه تنها مجال پرداختن به فرهنگ و هنرها نبود بلکه هنرها ، ادبيات وفرهنگ سير قهقرائی خود را پيمود. بادريغ که در عصر زعامت نادر شاه نيز چندان وضع بهتری بميان نيامد و جای رژيم اغتشاشی را رژيم استبدادی وارتجاعی گرفت. مطابع آزاد مسدود شد، امور طبع ونشر به مطبعه دولتی محـــــدود و متمرکز گرديد، در اين عصر که تايپ رواج بيشتر يافت و ماشينهای تايپ تحت کنترول قرار داده شد سانسور به اوج خود رسيد ، اداره امور فرهنگی بدست ملا ها مانند: ( محمد امين خان لوگری وبرهان- الدين خان کشککی ) سپرده شد. انجمن ادبی کابل به يک اداره دولتی که قادر نبود يک کلمه از نقايص امور اجتماعی بنويسد مبدل گرديد. مواعظ مذهبی و مداحی و خرافات جای حقايق و ترويج دموکراسی را گرفت، در يک کلمه مطبوعات سرکاری بميان آمدوجای آزادی مدنی و اجتماعی دوره امــــــانی را اشغال کرد. در 16 عقرب 1323 (خ) برابر با 1933 (ع) نادرشاه کشته شد و بلا فاصله در همان روز سلطنت پسرش ظاهر شاه در پايتخت اعلام گرديد.
در اوايل اين سلطنت که نقش کاکای شاه در اداره امور برجسته و تعين کننده بود، اختناق ادامه يافت و اداره نوع امير عبدالرحمان خانی بالای مردم تعميل گرديد، زندان ها وسعت يافت ، نقاط مختـــــــلف کشور منجمله جنوب افعانستان را به شکل يک تبعيد گاه سياسی در آورد . در زمان حکومت شاه محمود خان صدراعظم 1325 تا 1332 (خ) برابر با 1946 تا 1953 (ع) است که اوضاع اجتماعی تا حدودی تغير می يابد و مبارزات سياسی، دموکراتيک و ملی ظهور مينمايد. فشار چنين مبارزات اوضاع را به طرف دموکراسی، رشد و توسعه مطبوعات وفرهنگ متحول ميسازد. وبه یقين که در اين دوره بازهم هنرها و فرهنگ رشد مينمايد ، در حالی که تخنيک معاصر آهسته آهسته ساحه خطاطی و خوشنويسی را محدود می سازد، ولی اين هنر وسعت می يابد و علاقمند- ان فراوان در خارج از ساحه دولت نيز به اين هنر می پيـــــــــــوندند. اين سلسله در زمان حکومت اول سردار محمد داود خان صدر اعظم ، وهمچنان در دوره های بعدی دموکراسی حکومتهای ؛ محمد يوسف خان، محمد هاشم ميوند وال، نوراحمداعتمادی، داکترعبدالظاهر و موسی شفيق طور نيم بند و به شيوه های بيروکراتيک ادامه يافت وبه تناسب دوره سلطنت نادر شاه ودور شاهی مطلقه فرهنگ و هنرها به رشد نسبی اش ادامه داد. دور رياست جمهوری داود خان که در حقيقت نخستين جمهوری افغانستان محسوب ميشود، توام با تغيرات شگرف و شتابزده بود ، در اين عصر در حاليکه فشار و سرعت ارجعيت داشت ، بآنهم هنر ها مسيرش را طی کرد و طبعا ً در نظامهای انقلابی که تبليغ و ترويج اهميت بيشتر می يابد ، زمينه رشد فرهنگی بيشتر از پيش مساعد ميشود. با بميان آمدن تحولات دموکراتيک در دهه هشتاد (ع) با وجوديکه شتاب و خيزش از مراحل قانونمند اجتماعی، سياسی و فرهنگی مميزه اين دوره بود، اما نهادهای فرهنگی پر پايه احساس ونيازمنــــــــدی هد فمندانه رشد وگسترش يافت ، از جمله هنر های زيبا به توسعه و تکامل نسبی دست يازيد وشمــــــار بزرگی از بهترين شخصيتهای هنری ودر اين ميان استادان هنر خوشنويسی چون عزيز الدين وکيــــلی فوفلزائی ، حسينی، خرمی، تميم رها، سيد محبوب الله هاشمی ، عبدالکريم حليمی ، عمر صديقی و صد های ديگر چنا ن هنر آفرينی کردند که مايه افتخار کشور ومردم ماست. همچنان اينهـــــــا با مساعدت دولت توانستند تا نسلی از بهترين خطاطان و خوشنويسان را به جامعه تقديم کنند. در اين دوره منورانه آرشيف ملی بمثابه مرکز تجمع و نگهداشت آثار و اسناد مهم تاريخی در پهلوی حفاظت از کتب تاريخی، اسناد اداری، فوتوهای تاريخی، کتب چاپی قديمه وکمياب و آثار پژوهشی تاريخی ؛ تنها 685 جلد کتاب نسخ خطی ( خوشنويسی) و اسناد قلمی تاريخی را که همه به وسيله خوشنويسان گذشته ترقيم يافته اند ، بر پايه اصول عتيق کتابداری فهرست، تنظيم و نسخه بــــــــرداری کرد. همچنان از آثار و نسخ خطی مهم ، کمياب و ناياب مکرو فيلم ساخته و بايگانی شد ، آر شيف ملی افزون بر اينکه مر کز مهم و با اعتبار برای پژوهشگران و دانشمندان شمرده ميشد ، بمنظور معرفی بيشتر آثار د ست داشته و جلب علاقمندان به مطالعه و پژوهش هرچند زمانی نمايشگاهی از برخی آثار خويش را داير ميکرد. نگارستان غلام محمد ميمنه گی ، گالری ملی ، سالون وزارت اطلاعات و کلتور، اتحاديه هنرمندان ، گالری هنرهای زيبای دانشکده ادبيات دانشگاه کابل ، خانه های فرهنگی، مراکز فرهنگی که بنــــــــام شخصيتهای بزرگ فرهنگ افغانستان چون : ابوريحان البيرونی ، شيخ الرئيس ابن سينای بلخی، امير علی شير نوائی، پير بلخ مولانا نورالدين عبدالرحمن جامی، ناصر خسرو بلخی ، حکيم سنائی غزنوی ، خوشحال خان ختک ودهها چنين مفاخر ملی یاد ميشد، همه وهمه شاهد برگذاری محافل فرهنگی ،نمايش های هنری، نقاشی و خطاطی بوده و در عين حا ل در چنين مراکز کورسها برای آموزش نقاشی، خطاطی و خوش نويسی ، مينا تورکاری، طراحی ورسامی گشايش می يافت . اينها نمونه ها ی جالب مواظبت دولت وقت از هنر و فرهنگ است . خوشنويسان و خطا طان تنها به همين محدوده که مطرح شد، باقی نمی ماند ، بلکه بسا خوشنويسان ارجمند و زبردستی وجود دارند ، که بنابر عدم دسترسی به تذکره انها از قيد نگارش مانده اند، اميد است ، دوستان – علاقمندان و به ويژه خود خوشنويسانی که درقيد حيات اند، و يا اقارب و وارثان شان اين آغاز را به انجام قرين سازند . عصر جهادی ها تا کنون خود يک دوره جالب و عطف توجه است، در اين دور، تاريخ فرهنــــــــگی ما وارد يک نشيت عميق ميگردد، که نه تنها شيرازه نظام اجتماعی ، سياسی و فرهنگی برهم ميخورد، بلکه جامعه در کليت آن سير قهقرائی و نزولی خود تا سرحد از بين بردن ارثيه فرهنگ ملی و جهانی را می پيمايد . اعدام بودا اين نمونه ابهت فرهنگ باستان ما ، وشکستن صد ها مجسمه و آثارتاريخی ديگر، به يغما بردن موزيم ملی وفروش آثار آن به کشورهای خارجی، و صدها نمونه ديگر همه وهمه بيانگر فرهنگ ستيزی و هنر ستيزی است ، در عصری که چنين باشد ، به يک کلمه ميتوان گفت اين دوره - دوره نزول و سراشيبی فرهنگی است ، يگانه اميد همانا استقرار نسبی است که بعد از قانون اساسی جديد بميان آمده است، هرگاه در اين دور حاکميت قانون جاگزين تفنگ سالاری شود و در نتيجه يک حکومت دموکراتيک و سيکولر اداره امور را بد ست گيرد ، در چنين فضا ممکن است ،تا از احيای مجدد فرهنگی منجمله در راستای هنر خوشنويسی که مطمع نظر ماست سخن بميان آورد .
May 22nd, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي